LOVE
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, توسط ashkan khosravi |

 

آبجی کوچیکه گفت: زودی یه آرزو کن، زودی یه آرزو کن


آبجی بزرگه چشماشو بست و آرزو کرد


آبجی کوچیکه گفت: چپ یا راست؟ چپ یا راست؟


آبجی بزرگه گفت: م م م راست


آبجی کوچیکه گفت: درسته، درسته، آرزوت برآورده میشه، هورا


بعد دستشو دراز کرد و از زیر چشم چپ آبجی مژه رو برداشت!


آبجی بزرگه گفت: تو که از زیر چشم چپ ورداشتی که


آبجی کوچیکه چپ و راست رو مرور کرد و گفت : خوب اشکال نداره


دستشو دراز کرد و یه مژه دیگه از زیر چشم راست آبجی برداشت


دیدی؟ آرزوت می خواد برآورده شه، دیدی؟ حالا چی آرزو کردی


آبجی بزرگه گفت: آرزو کردم دیگه مژه هام نریزه


بعد سه تایی زدن زیر خنده


آبجی کوچیکه، آبجی بزرگه و پرستار بخش شیمی درمانی

 

 

یک داستان واقعی وتلخ

 

خدایا خودت شفا ببخش به چنین اشخاصی که کم هم نیستند !!!

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.